شعر
و من هر روز
آرام و مبهوت
در پوستی میخلم که شکارش شدهام
و گوشتهای روحم را
زیر نوازش پاهایی که یورتمه میدوند
جا میگذارم
اینجا کسی از من رم کرده است
و من شاید
اسب اختهایام که بهار را تا انتها ماغ میکشد
آرام و مبهوت
در پوستی میخلم که شکارش شدهام
و گوشتهای روحم را
زیر نوازش پاهایی که یورتمه میدوند
جا میگذارم
اینجا کسی از من رم کرده است
و من شاید
اسب اختهایام که بهار را تا انتها ماغ میکشد
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۳/۱۳ ساعت ۱۲ ب.ظ توسط الاهه
|