و من هر روز 
آرام و مبهوت 
در پوستی می‌خلم که شکارش شده‌ام
و گوشت‌های روحم را
زیر نوازش پاهایی که یورتمه می‌دوند
جا می‌گذارم
اینجا کسی از من رم کرده است
و من شاید
اسب اخته‌ای‌ام که بهار را تا انتها ماغ می‌کشد