زن
اولش با استروژن شروع می شود....می رود بالا و بالاتر و با خود سروتونین را هم بالا می برد....خوش اخلاق می شوی....نگاهت به دنیا قشنگ می شود...حس خوبی است... جزء جزء اندامهایت تغییر می کند...پوستت لطیف و نرم می شود....قشنگ تر به نظر می رسی.....موهایت نرم و خوش حالت می شود....شبها عمیق می خوابی و صبح ها سرزنده ای....دلت می خواهد تصمیمات بزرگ بگیری و بلند پروازی کنی....برای همه چیز و همه کس حوصله و وقت می گذاری و سرشاری از میل به زندگی..... به بقا به دوست داشتن....به خواستن
به میانه راه که می رسی.... به نیمه.... وقتی استروژن به اوجش می رسد...وقتی تخمک کوچکی را آزاد می کنی.. استروژن جایش را آرام آرام به پروژسترون می دهد...کم کم متوجه تغییرات بدنت می شوی....اولش خواب آلود می شوی....شبها خواب های آشفته می بینی و صبح ها به حالت مرگ از جایت بلند می شوی... روزها تمرکزت کمتر و کمتر می شود...مرتب خمیازه می کشی و حوصله یادگیری مسائل پیچیده را نداری....پوست صورت و بینی ات ورم دارد و موهایت هیچ فرم و حالتی نمی گیرد....و گاهی رد چند جوش کوچک زشت را روی صورتت پیدا می کنی...سینه ها و مفاصلت دردناک است و خودت متوجه می شوی که توان بدنیت کمتر و کمتر می شود....حالا دیگر اثری از سروتونین هم نیست و زودرنج و حساس شده ای....با شنیدن یک آهنگ غمگین ممکن است ساعتها گریه کنی و با یک حرف کوچک چنان به هم بریزی که همه را به تعجب واداری....خودت می دانی که نباید تصمیمات مهم را در این روزها بگیری و از بحث ها و موقعیت های پرتنش دوری کنی....
پروژسترون که پایین می آید...اولش با درد شروع می شود و خروج آرام قطره های خون که نشانه این است که یک ماه دیگر فرصت تکثیر را از دست داده ای.....بدنت محتاج توجه می شود....باید مراقبش باشی...گرم نگهش داری ...از زیاد راه رفتن و زیاد نشستن پرهیز کنی....از غذاهایی که آرامش بدنت را به هم می زند دوری کنی...مثلا قهوه یا الکل نخوری....استراحت کنی و از خروج دیواره های اندومتر به همراه این همه خون وحشت زده نشوی.....
استروژن که آرام آرام بالا می رود زمین و زمان به جای خود بر می گردد و تو دوباره انگار که نو شده ای...پوست انداخته ای ....انگار که بدنت نشانی از آغازدارد... آغاز یک چرخه... نشانی از حیات دوباره
http://private-note.persianblog.ir/post/172/