بعد از مدتها اسمشو بذار دل نوشته
31 تیر ما 85 بود که اولین مطلبم رو گذاشتم رو نت .والان دقیقا یکسال گذشته .اون روز دقیقا نمی دونستم می خوام چیکار کنم .ولی یادمه به خودم گفتم هفته دو سه تا داستان می نویسم (!!!!!!!!)و می ذارم روی وبلاگم .در حالی که تا اون روز فقط دو تا داستان کوتاه نوشته بودم وتمام .اون دو تا هم از اون داستانای الا بختکی و همین طوری بود .ونوشته بودمشون بدون اینکه بدونم داستانویسی قدرت قلم می خواد .داستان عنصر داره .عنصراش مبحث دارن . نمی دونستم برای نوشتن یه اثر خوب باید بتونی این عناصر رو به طور متعادل کنار هم بچینی –بماندکه الانم تبحر چندانی ندارم-ولی خب چنین تصمیم نپخته وخامی داشتم .هر چند نپختگی تو این تصمیم هست ولی خب همین تصمیم نپخته منو کشوند به جاده ای با صفایی که الان از بودن در ان لذت می برم .حالا که یه سال گذشته حس میکنم برای اولین پست سال دوم بایداز تمامی کسانی که منو به این مسیر کشوندن تشکر کنم .
اول _اقای حسین یزدان بد (مدیر وب سایت جغد http://www.joqd.com/)
ایشون اولین کسی بود که به من گفت باید چیکار کنم .اون بود که بهم فهموند راهی که دارم میرم اشتباهه و از روی کم تجربگی ام انتخابش کردم.اون بود که مسیر صحیح رو بهم نشون داد.باید اعتراف کنم خیلی مدیونشم .میدونم اینا رو نمی خونه ولی برای ادای دینم که شده باید میگفتم .
دوم _جعفر بهروان (از نویسندگان وبلاگ چراگاه http://www.cheragah.com)
شاید حرفهای تند و انتقادای خاص اون بود که منو هر بار مجاب میکرد دفعه بعد بیشتر دقت کنم .حقیقتش اون ودوستان هم وبلاگی اش(مسعود اردکانی و مجتبی ) اهمیت زبان و روانی نثر رو برای من روشن کردن هر چند همشون الان نسبت به من بی نهایت کم لطف شدن ولی خب باید مراتب تشکرم رو تقدیم میکردم (چی نوشتم)
سوم-رامین رادمنش (مدیروبلاگ نیش و زنبور http://www.nishozanbor.blogfa.com)
شاید رامین تعجب کنه و باورش نشه .ولی انتقادای طولانی که اوایل و نه الان به داستانای من می کرد من رو به سمت نقد کردن و البته تا حدودی هم تشکیل گروه پاتوق کشوند
چهارم _اهالی حلقه سه شنبه http://www.halgheh3.blogfa.com/)
راستش پاتوق ادبی یه مسیر بود مسیری که برای من خیلی مفید بود و منو با خیلی ها اشنا کرد و همین وبلاگ گروهی حلقه بود که جرقه تشکیل پاتوق رو تو ذهن من روشن کرد .در واقع محیط گرم ادبی اونجا خیلی برای من جذابیت داشت .بماند که دیگه فضای ادبی حلقه کم رنگ شده ولی هنوزم نسبت به تموم بر وبچ شون به خصوص راد وکریم و البته ساهامیرو ارادت خاصی دارم .و همین جا یه تشکر حسابی هم ار ساهامیروی گل می کنم - خودش میدونه چه نقشی در این مسیر برای من ایفا کرده .-
پنجم–محمد (مدیر وبلاگ میخواهم زنده بمانم http://www.nightstar85.blogfa.com)
محمد محسنی هم همون کاری رو کرد که حسین یزدان بد .هنوز توصیه های اون که یه شب تا نزدیکای صبح –در اوج بحرانی به نام ننوشتم- که از طریق یاهو بهم کرد رو دارم و هر ازچند گاهی می خونمشون .
جا داره یه تشکرم از دو نفر که دراین مسیر تاثیر متفاوتی داشتن هم بکنم یکی اقای حسین پور ستار بود که با یه کامنت منو با یه دنیای جدید اشنا کرد و اقای پارسا عرفانی که تلاش کردن وناامید نشدن رو به من اموزش داد.
و بعد از این ها خیلی ها ی دیگه اومدن وخیلی چیزها ازشون یاد گرفتم که اگه بخوام همو رو بگم تا یه سه چهار روز ی دستم بنده و سی یکم تیرم گذشته
از شماهایی که می یایین این پست رو تا به اخر میخونین دوست دارم اگه میشه از مهمترین شخص یا اشخاصی که در انتخاب مسیر اصلی زندگی تون کمکتون کردن نام ببرین ش
